مطهره کوچولومطهره کوچولو، تا این لحظه: 6 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره
داداش علیرضاداداش علیرضا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 3 روز سن داره

هسته ی هلوی من

خاطره زایمان

بسمه تعالی.میخوام خاطره ی روز به دنیا اومدنت رو برات تعریف کنم دختر گلم.اول از همه اینکه بارداری نسبتا سختی داشتم سر شما دختر گل که فدای سرت و امیدوارم قدر زحماتمو در آینده بدونی.دوم اینکه تاریخ به دنیا اومدنت دقیقا یه روز قبلش قطعی شد و خانم دکتر بهم گفت که فردا یعنی ۷ خرداد ساعت ۹ صبح تو بیمارستان باشم.بابایی هم کلی منتظر بود که ببینه فردا اومدن شما قطعی شد یا نه.من که تلفنو قطع کردم با جیغ و هورا و خوشحالی گفتم آخجون فردا مطهره میاد.خلاصه که اون روز خیلی روز خوب و شادی بود برامون.شام رو ساعت ۹ شب خوردم چون دیگه از ساعت ۱۲ نباید چیزی میخوردم.اون شب رو تا صبح با انتظار قشنگی خوابیدم.صبح دیگه ساعت یه ربع به ۷ کم کم بیدار شدیم و لباس پوشیدیم....
27 خرداد 1396

پانزده روزگی مطهره خانم

سلام دختر گلم.روز 22 خرداد من شما رو بردم مرکز بهداشت برای قد و وزن.ماشالله خوب وزن گرفته بودی. وزنت ۳۷۰۰ شده بود قدت ۵۴ دور سرت ۳۷ هزار ماشالله به دخترم هر روز داره چهرت تغییر میکنه و تپلی تر میشی عزیز مامان اطرافیان هم میگن داری شبیه داداشی ت میشی من خودم خیلی دوست داشتم شبیه داداشت بشی اینم چند تا از مدلای خوابیدنت که من عاشقشم ...
27 خرداد 1396

مطهره جووون زمینی شد

✍️ ارسال مطلب و عکس در وبلاگ دختر گلم مطهره خانم روز یکشنبه 7 خرداد همزمان با 35 مین سالگرد تولد بابایی و 7 مین سالگرد ازدواج مامان و بابا، ساعت 11:35 قبل از ظهر در بیمارستان محب کوثر توسط خانم دکتر موید محسنی قدم به روی چشم مامان و باباش گذاشت.لحظه ی تولدت لحظه ی وصف نشدنی و به یاد موندنی برام بود.گرمای وجودت هیچوقت از یادم نمیره.حس قشنگی که بابایی داشت هیچوقت از ذهنم فراموش نمیشه. الهی که همه ی منتظرای نی نی به زودی زود این لحظه رو تجربه کنند. اینم کیکی که بیمارستان به مناسبت تولد شما گل دختر به ما هدیه داد اینم گلی که بابایی برای مامان هدیه آورد وزن شما 3270 گرم و قدت 51 سانت و دور سرت 35 سان...
17 خرداد 1396

آخرین سونوگرافی مطهره خانم

سلام عزیز دل مامان.خیلی وقته برات مطلب ننوشتم.خیلی سخته برام چون شدیدا درگیر داداش گلت بودم. 3 اردیبهشت من و شما رفتیم برای آخرین سونوگرافی.من شدیدا استرس وزنت رو داشتم چون خانم دکتر گفته بود شکم مامانی کوچیکه و ممکنه شما وزنت کم باشه.از اونجایی که داداش گلی شما هم کم وزن بود.خلاصه بعد از یک ساعت نوبتمون شد.ولی شکر خدا حال شما خوب بود و خانم دکتر سونوگرافیست گفت شما تپل هستی ماشالله.چشم نخوری عزیز دلم اینم عکس های سونوگرافی     ...
26 ارديبهشت 1396

هفته ی 18 و سونوگرافی آنومالی شما

12 دی ماه بود که بنده یعنی مامانی شما برای سونوگرافی به مطب خانم دکتر مهربون گیلدا عمید رفتم، اولش سونوگرافی رو انجام دادیم و خانم دکتر سونوگرافی که اسمش رو نمیدونم چی بود، شروع کرد به سونوگرافی، اول از مامانی پرسید اسم نی نی چیه؟ خوب منم چون خیلی مطمئن نبودم گفتم نمیدونم که دختره یا پسر! گفت خوب بالاخره باید اسم انتخاب کرده باشی که! گفتم بله اگه دختر باشه مطهره و اگه پسر باشه علی اکبر. گفت فعلا که مطهره خانمه! آخ نمیدونی چه ذوقی کردم تو دلم و یه لبخندی روی لبم نشست. خلاصه همه جای شما رو بهم نشون داد و گفت خداروشکر مشکلی نیست و همه چی سالمه. یه عکس بامزه و جالبی هم از شما انداخت که الان میذارم درآینده ببینی! توی این عکس شما ان...
12 بهمن 1395

ماجرای دردهای مامانی

سلام گلم.مامانی چهارشنبه 10 آذرشب ساعت 2 بامداد بود که یهو وسط خواب دردهای شدیدی گرفت و صبحش با بابایی رفتیم دکتر.آقای دکتر گفت باید سونوگرافی انجام بدی ببینیم حال نی نی خوبه یا نه.ما هم رفتیم به قسمت سونوگرافی و منتظر موندیم نوبتمون بشه.من رفتم تو و آقای دکتر سونوگرافی رو شروع کرد.گفت همه چی خوبه خداروشکر ولی یه لخته خون کوچولو هست که مشکلی نیست.ضمنا نی نی تون هم دختــــــــــــــــــــــره . وای نمیدونی چقدر خوشحال شدم.با ذوق و شوق اومدم بیرون به بابایی گفتم.اونم خیلی خیلی خوشحال شد. روز پنجشنبه صبح دوباره مامان دردش گرفت این سری دردش خیلی شدید بود و غیر قابل تحمل دوباره با بابا رفتیم دکتر و آقای دکتر این سری...
17 آذر 1395

سونوگرافی سه ماهگی

سلام گل مامان من و شما روز 6 آذرماه با هم رفتیم سونوگرافی تا سلامت شما رو تایید کنن خانم دکتر گفت خداروشکر همه چی خوبه خیلی دلم میخواست جنسیتت رو بهم بگه ولی گفت معلوم نیست ولی شاید دختر باشه تو هزار ماشالله خیلی خوب تکون میخوردی و ورجه وورجه می کردی و همش دستتو میذاشتی تو دهنت و انگشتت رو می مکیدی و من خیلی هیجان زده شده بودم اینم عکسای شما ...
17 آذر 1395

اولین سونوگرافی

اول آبان ماه بالاخره رسید و من و شما و داداشی آروم و بی سر و صدا رفتیم سونوگرافی خداروشکر قلب کوچولوی شما هم میزد خیلی هم تند تند میزد قربون قلبت بشم 7 هفته کامل بودی شما و دقیقا 1 سانت فدای قد و بالای 1 سانتیت برم من غروبش هم با بابایی و داداشی رفتیم پیش خانم دکتر سیما ناظریان خیلی خانم دکتر خوب و مهربونی بودند و برای حال بد مامان خانوم یکی دو تا دارو دادند ولی اصلا تاثیری نداشت و ما هم به خاطر شما تحمل کردیم حالا باید منتظر سونوگرافی سلامت شما در سه ماهگی باشیم ...
20 آبان 1395