مطهره کوچولومطهره کوچولو، تا این لحظه: 6 سال و 10 ماه و 29 روز سن داره
داداش علیرضاداداش علیرضا، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 22 روز سن داره

هسته ی هلوی من

چشم نخوری عزیز مامان

عید غدیر ۱۴۰۰

سلام بعد از مدت های طولانی غیبت اومدم دلم یاد روزهایی رو کرد که به عشق بچه ها تو نی نی وبلاگ براشون می نوشتم امروز ۷ مرداد ۱۴۰۰ روز عید غدیر و عید ولایت بود روز بسیار قشنگی بود.یک هفته ده روزی میشه که بابایی تعطیل بود و هر روز به جاهای مختلفی رفتیم برای گردش دست گلش درد نکنه و ان شاءالله همیشه سلامت باشه ...
8 مرداد 1400

پنج ماهگی فرشته خانم ما

سلام فرشته ی مامان.میخوام خاطرات ماه پنجم شما رو بنویسم.عرضم به حضور شما که داداش علیرضا این روزا خیلی شیطون شده و من همش نگرانم اذیتت کنه.یه بارم کریر نزدیک دست شما بود که یهو داداش نشست تو کریر و دستت موند زیرش و من کلی جیغ زدم و داداشی رو دعوا کردم و کلی هم گریه کردم.خودمم ناراحت بودم از اینکه داداشی رو دعوا کردم ولی آخه خیلی پسر شیطونی شده و حرف گوش نمیده.اینم آثار جرم به خاطر اینکه یکی دو ماه اخیر خیلی ضعیف شده بودی تصمیم گرفتم غذای کمکی ت رو زود شروع کنم.چهار ماه و دوازده روزه بودی یعنی ۱۵ مهر.برات لعاب برنج درست کردم چند روزی از اون بهت دادم. مدتها بود دنبال سرگرم کردن تو بودم.بالاخره یه آویز موزیکال برات خریدم و ...
11 خرداد 1398

چهار ماهگی مطهره

سلام دختر مامان.ای فرشته ی قشنگم.امروز میخوام خاطرات ماه چهارم رو برات بنویسم.شما سوم مهر ماه ۴ ماهت کامل شد و من کلی استرس واکسن زدنت رو داشتم ولی خوشبختانه چون تاسوعا و عاشورا در پیش بود چند روزی عقب افتاد این پروژه ی سخت و استرس آور!دهم مهر ماه شما رو بردم برای زدن واکسن چهار ماهگی.خداروشکر با داروهای خانم دکتر کیانی اسهالت بهتر و وزنگیریت هم بهتر شد.همش با خودم میگفتم ای کاش زودتر برده بودمت پیش این دکتر. وزن:7 کیلو قد:64 این عکس بعد از واکسنت هست خوشگل مامان.لپاتو ببین چه سرخ شده از شدت تب! بعضی وقتا تو خونه که بیکار میشدم لباسای کوچیکیای داداشی رو برات میپوشوندم.اینجا هم از اون دستا موارده :)) چی بگم که این روزا همش ...
21 فروردين 1398

سه ماهگی فرشته مامان

سلام مطهره عزیزم.دختر قشنگم تو حسابی بزرگ شدی ولی الان میخوام مطالب ماه سوم تو رو بنویسم.چهارم شهریور سه ماهت کامل شد و با هم رفتیم خانه بهداشت و ماما شما رو قد و وزن کرد.وزنت زیاد خوب نبود. وزنت:6400 من کلی دکتر بردمت چون بیرون روی داشتی ولی اثر نداشت. من کلی غصه میخوردم و داروها هیچ اثری نداشتن که آخرسر بردمت پیش دکتر زهرا کیانی و این خانم دکتر مهربون هم برات شیر خشک مخصوص تجویز کرد و برای رشد موهات هم شربت زینک سولفات تجویز کرد. خلاصه که با این تجویزها بالاخره خوب شدی خداروشکر. تو ماه سوم شروع کردی به خوردن دستات و با این کار آب دهانت حسابی. راه افتاده بود و من همش فکر می کردم به خاطر دندون درآوردنه ولی هنوز خبری نیست.صدای اِقه هم در...
24 بهمن 1396

روز دختری

سلام دختر قشنگم.اومدم برات عکس کادوهای روز دختر رو که بابا جون و مامان بزرگ برات خریدن بذارم.البته با دو هفته تاخیر اومدم بذارم.سوم مرداد روز دختر بود. اول کادوی بابا جونی حالا کادوی مامان بزرگ ...
16 مرداد 1396

دو ماهگی دخترم

سلام دختر قشنگم که روز به روز داری عشقولی تر و تو دل بروتر میشی.هفتم مرداد شما رو برای اولین واکسن یعنی واکسن دو ماهگی بردم بهداشت.اول قد و وزن و دور سرت رو گرفت که خیلی خوب بود هزار ماشالله و من از نگرانی دراومدم شکر خدا.وزنت ۵۸۰۰ بود و قدت ۶۰ سانت و دور سرت ۴۰ سانت.واکسنت رو هم زدن و شما یه کوچولو گریه کردی و من سریع بغلت کردم تا اروم شدی.شکر خدا این واکسنت خیلی خوب بود اصلا تب نکردی فقط جای واکسنت درد میکرد.منم اون روز رفتم خ نه ی دایی حمید که مامان بزرگ هم اونجا بود و از شما مراقبت کردیم و داداش علیرضا هم با بچه های دایی مشغول بازی شد و دیگه شما رو اذیت نمیکرد.الان که دارم مینویسم شما رو تخت مامان و بابا راحت خوابیدی و داداشی هم تو کوچه ب...
9 مرداد 1396

چهل و دو روزگی دخترم

سلام دختر گلم.امروز ۱۸ تیر برای چکاب ۴۲ روزگی بردمت بهداشت.وزنت خوب اضافه نشده بود و من نگرانم. وزنت ۴۹۰۰ شده قدت ۵۷ و دور سرت ۳۸.۵ ۲۰ روز دیگه واکسن دو ماهگیته و من دلهره دارم. من دوباره دارم بهت شیر خشک میدم خداکنه که رشدت بهتر بشه اینجا برات ماسک خیار گذاشتم جوشای صورتت بهتر بشه. ...
28 تير 1396

چهل روزگی مطهره خانم

سلام مطهره خانم، گل مامان.امروز 16 تیر ماه شما چهل روزت تمام شد و ساعت 12:45 شما به مامان خندیدی.الهی فدای خنده هات بشه مامان.روز به روز داری تو دل بروتر و خوشگل تر میشی جیگر طلای من. دو سه هفته ی دیگه دخترعمه ت به جمع خانواده مون اضافه میشه.ان شاءالله که قدمش خیر باشه. اینم شما و داداش علیرضا(یادت باشه حتما بهش داداش بگی چون اونم به تو آبجی میگه) اینم شما تو بغل من در آشپزخانه اینم با تشکی که زن عمو درست کرده برای دوستش ...
18 تير 1396

یک ماهگی مطهره خانم

سلام دختر گلم.تو روز به روز داری بزرگتر میشی و تپل تر.هزار ماشالله خیلی باهوشی.بابایی که بغلت میکنه قشنگ تو چشماش نگاه میکنی و با صدا درآوردنات باهاش حرف میزنی. چهارشنبه ۷ تیر بردمت مرکز بهداشت برای چکاب یکماهگی. وزنت ۴۶۰۰ بود قدت ۵۵.۵ سانت و دور سرت ۳۸ سانت شکر خدا همه چی عالی بود ماشالله خیلی ورجه وورجه می کنی و وقتی میگذارمت رو شونه ام که باد گلو بزنی سرت رو بلند می کنی و اینور اونوررو نگاه می کنی. ضمنا یه دو هفته ای هست که خودم حمام میبرمت یه چند تا از عکسای خوشگلت رو هم بذارم ...
10 تير 1396